https://www.radioezam.com/xvit/
کلاسهایی لذتبخش با بچههای عظام
تاریخ انتشار: ۰۲ دی ۱۴۰۲ | منبع: رادیو عظام
علی خورشیدی بنام
مدرس دورههای بازیسازی و طراحی سایت در دارالفنون عظام
عظام به دنبال ارتقای زندگی کارکنانش و خانوادههای آنها است. یکی از خدماتی که در این راستا ارائه میدهد، برگزاری کلاسهای آموزشی آنلاین رایگان دارالفنون برای فرزندان کارکنان است. این کلاسها طیف وسیعی از موضوعات را پوشش میدهند و به فرزندان کارکنان این امکان را میدهند که مهارتها و دانش خود را در یک محیط آموزشی امن و تعاملی افزایش دهند. این اقدام نه تنها به توسعهی فردی و تحصیلی فرزندان کمک میکند، بلکه باعث میشود کارکنان نیز با خیال راحتتری در محل کار خود تمرکز کنند، چون میدانند که فرزندانشان در حال یادگیری و رشد هستند. در آستانهی شروع دورهی سوم کلاسهای دارالفنون با یکی از مدرسین دو دورهی پیشین گفتوگو کردیم. علی خورشیدی، استاد کلاسهای طراحی سایت و اسکرچ است و نکتههای جالبی از کلاسهای
لطفا خودتان را معرفی کنید. در چه رشتهای درس خواندید و چه شغلی دارید؟
من علی خورشیدی بنام هستم. بیست و نه ساله و ساکن تهران. دانشجوی دکتری هوا فضا هستم. تحصیلات آکادمیکم درکارشناسی و ارشد و دکترا، هوا فضا بوده. گرایش ارشد و دکترایم دینامیک پرواز و کنترل بود. در حال حاضر در دانشگاه تدریس میکنم و مدیر فناوریهای پیشرفتهی یک شرکت و یک مجموعهی رباتیکی در ایران هستم.
چطور این مسیر را شروع کردید و علاقهمندیتان را کشف کردید؟
به دو زمینه علاقه داشتم. یکی رباتیک و یکی هوا فضا. از کودکی به واسطهی شغل پدرم که مهندس برق بودند با رباتیک آشنا شدم. وسایل مختلف را میدیدم و با ابزارها کار میکردم و پدرم حتی کار با وسایل خطرناک را هم به من یاد دادند. در نتیجه خودم هم علاقه داشتم و این مسیر را ادامه دادم. درواقع اصل ماجرا از هفت سالگی با دیدن کاتالوگ یک ربات خارجی شروع شد. خیلی به این موضوع علاقهمند شدم، از پدرم کمک گرفتم و وارد عرصهی الکترونیک شدم. موتور راه انداختم و چرخ گذاشتم و تبدیل به رباتش کردم. اولین رباتم را در همان هفت هشت سالگی ساختم. مسیر از همین جا شکل گرفت و ادامه پیدا کرد. به حوزهی هوافضا هم تقریبا از کلاس چهارم دبستان که یک پرتابی بود علاقه پیدا کردم. پرتاب را از طریق اینترنت دیدیم و اخبارش را هم دنبال میکردم. برنامههای نجومی و فضایی را میدیدم و این علاقه را هم در کنار رباتیک ادامه دادم.
چطور با عظام آشنا شدید و همکاری را شروع کردید؟
از قبل مجموعهی عظام را میشناختم و میدانستم یکی از تولیدکنندههای بزرگ تجهیزات و قطعات خودرویی است. آشناییام با این مجموعه به خاطر این بود که بعضا پروژههای خودرویی داشتیم و با خودروسازها در ارتباط بودم. چه من و چه پدرم، عظام را به عنوان یک برند معتبر در این زمینه میشناختیم. اما قصهی همکاریام با عظام از این قرار است که من مدت زمان زیادی هم کار ژورنالیستی علمی کردم. در مجلههای دانشمند و دانستنیها. و بعد هم در قالب کارشناس فناوری و کارشناس مجری در برنامهی چرخ شبکهی چهار فعالیت داشتم. دوستان و ارتباطات خوبی در همین حوزهی رسانه در آنجا داشتیم و از طریق آنها به عظام معرفی شدم.
شما قبلا سابقهی تدریس داشتید؟
آموزش هم به صورت شخصی هم در موسسات آزاد داشتم. چه برای دانش آموزان چه برای دانشجوها. الان بیشتر تمرکزم روی دانشجویان است. ولی خب در موسسات مختلف برای دانشآموزان هم تدریس کردهام. در رادیو عظام هم بحث دورهی آموزشی پیش آمد و به سبب سابقهای که در زمینهی آموزشی داشتم از من دعوت شد. بعد چندین نسخه طرح درسی داده شد و موافقت شد و نهایتا کلاس برگزار کردیم.
از تجربهی تدریس و کار با نوجوانها برایمان بگویید. چقدر بچهها همراه بودند و خودتان چه حسی داشتید؟
ترم اول ما یک کلاس بازیسازی به کمک اسکرچ داشتیم که در حقیقت مهارتهای برنامهنویسی را به بهانهی ساخت یک بازی به بچهها یاد میداد. البته من تلاش کردم که همزمان بچهها را با اصول و فیزیک بازیسازی آشنا کنم. صرفا فقط برنامهنویسی نبود. یک کلاس هم برای بچههای طراحی وب گذاشتیم که مخاطبین بزرگتر، عمدتا دبیرستانی دورهی اول به بالا که به حوزهی وب علاقه دارند بتوانند سایت خودشان را طراحی کنند و بسازند. تجربهی خوبی بود. مخصوصا کلاس بازیسازی. بچهها با وجود سن کمشان (تقریبا از هشت سال تا دوازده سیزده سال) خیلی فعال بودند. اکثرشان نهایت تلاش خودشان را کرده بودند که سر کلاس حضور داشته باشند. پروژه و تکالیفی که به آنها سپرده شده بود را انجام میدادند. پروژههایشان در قالب ساخت یک بازی بود. برای این که برای آینده آماده شوند، مهارت سخنرانی و ارائه پیدا کنند. در واقع آخرین جلسه همه بچههای کلاس باید پروژهشان را پرزنت میکردند و برای بقیهی دوستان به نمایش میگذاشتند. در این بین بعضا استعدادهای جالبی هم پیدا شد که مشخص بود میتوانند سخنور خوبی باشند. بعضیها بیشتر روی جنبهی فنی تمرکز میکردند و بعضیها جنبهی علمی کار برایشان مهم بود. تجربهی خوبی بود و فکر کنم برای خودشان هم فرصت خوبی شد. بتوانند با خیال راحت بدون ضوابط و مقررات دست و پا گیر مدرسه در قالب یک جمع دورهمی خوب با هم سن و سالهایشان کار کنند. هر کس این حق را داشت که به دوست خودش امتیاز بدهد. حتی همان جا هم از دوستش انتقاد کند یا سوال بپرسد و نکات مثبت و منفی کارش را بگوید. فکر کنم کمتر فرصتی تا حالا پیش آمده باشد که بچهها در این سن و سال بتوانند این کار را انجام بدهند.
دورهی طراحی وب هم برای بچههای بزرگتر بود. هدف بر این بود که بچهها بتوانند از همان اول کار یک آشنایی با اینترنت را داشته باشند. و مفهوم اینکه اینترنت چی هست و مقدمات در مورد علم کامپیوتر و تاریخچهی کامپیوتر گفته شد. راجع به اینترنت صحبت شد و بعدش رفتیم سراغ این که وب چیست و چطور باید یک وبسایت ساخت. بعد بچهها با انواع سیستمهای مدیریت محتوا آشنا شدند که چه سیستمهای مدیریت محتوایی هست. بعد با وردپرس آشنا شدند و رفتیم سراغ راهاندازیاش. از آنجایی که انتظاری نیست که بچهها هزینهای برای سایت بدهند، در قالب یک نرمافزار ویژه یک سایت مجازی ساختیم تا با خیال راحت تمرین کنند. به اصطلاح با جزئیات وردپرس آشنا شدند. یک قالب را اضافه کردند و با هم نشستیم این را ادیت کردیم و با انواع محتوا آشنا شدند. تکنیکهای اولیهی سئو و بهینهسازی محتوا را یاد گرفتند. و در نهایت پروژهی نهاییشان این بود که هرکس بسته به ایدهی خودش از یک سایتی الهام بگیرد و سعی کند آن را حتیالامکان پیاده کند. چه از نظر محتوایی چه از نظر گرافیکی و چه از نظر امکاناتی. باز هم نتیجه جالب بود. دانشآموزانی بودند که آمدند کارشان را ارائه کردند. هرکس نوع منظر و نوع نگاهش متفاوت بود. یکی تمرکزش روی وبسایتی بود که مربوط به یک برند بود و یکی دیگر بیشتر به محتوا پرداخته بود.
کلاس بچههای عظام با بقیهی کلاسها چه فرقی داشت؟
من تجربهی تدریس زیاد داشتم. چه دانشآموزی و چه دانشجویی. کار با بچههای عظام لذتبخش بود، از این نظر که بچههای خیلی همراهی داشت. مخصوصا در دورهی بازیسازی بچهها خیلی پیگیر کار بودند و سعی میکردند که همراه باشند و ایدههای جالبی داشتند. چند تا از بچهها بودند که از قبل سابقه و تجربهی خوبی داشتند. چندتای دیگر هم بودند که بار اولشان بود و به همدیگر کمک میکردند، به خود من هم کمک میکردند. از بچههایی که مبحثی را از قبل کار کرده بودند، کمک میگرفتم که تدریسیار شوند و موضوعی را تکمیل بکنند یا احیانا با ادبیات خودشان بگویند که بهتر متوجه شوند.
مدرس دورههای بازیسازی و طراحی سایت در دارالفنون عظام
عظام به دنبال ارتقای زندگی کارکنانش و خانوادههای آنها است. یکی از خدماتی که در این راستا ارائه میدهد، برگزاری کلاسهای آموزشی آنلاین رایگان دارالفنون برای فرزندان کارکنان است. این کلاسها طیف وسیعی از موضوعات را پوشش میدهند و به فرزندان کارکنان این امکان را میدهند که مهارتها و دانش خود را در یک محیط آموزشی امن و تعاملی افزایش دهند. این اقدام نه تنها به توسعهی فردی و تحصیلی فرزندان کمک میکند، بلکه باعث میشود کارکنان نیز با خیال راحتتری در محل کار خود تمرکز کنند، چون میدانند که فرزندانشان در حال یادگیری و رشد هستند. در آستانهی شروع دورهی سوم کلاسهای دارالفنون با یکی از مدرسین دو دورهی پیشین گفتوگو کردیم. علی خورشیدی، استاد کلاسهای طراحی سایت و اسکرچ است و نکتههای جالبی از کلاسهای
لطفا خودتان را معرفی کنید. در چه رشتهای درس خواندید و چه شغلی دارید؟
من علی خورشیدی بنام هستم. بیست و نه ساله و ساکن تهران. دانشجوی دکتری هوا فضا هستم. تحصیلات آکادمیکم درکارشناسی و ارشد و دکترا، هوا فضا بوده. گرایش ارشد و دکترایم دینامیک پرواز و کنترل بود. در حال حاضر در دانشگاه تدریس میکنم و مدیر فناوریهای پیشرفتهی یک شرکت و یک مجموعهی رباتیکی در ایران هستم.
چطور این مسیر را شروع کردید و علاقهمندیتان را کشف کردید؟
به دو زمینه علاقه داشتم. یکی رباتیک و یکی هوا فضا. از کودکی به واسطهی شغل پدرم که مهندس برق بودند با رباتیک آشنا شدم. وسایل مختلف را میدیدم و با ابزارها کار میکردم و پدرم حتی کار با وسایل خطرناک را هم به من یاد دادند. در نتیجه خودم هم علاقه داشتم و این مسیر را ادامه دادم. درواقع اصل ماجرا از هفت سالگی با دیدن کاتالوگ یک ربات خارجی شروع شد. خیلی به این موضوع علاقهمند شدم، از پدرم کمک گرفتم و وارد عرصهی الکترونیک شدم. موتور راه انداختم و چرخ گذاشتم و تبدیل به رباتش کردم. اولین رباتم را در همان هفت هشت سالگی ساختم. مسیر از همین جا شکل گرفت و ادامه پیدا کرد. به حوزهی هوافضا هم تقریبا از کلاس چهارم دبستان که یک پرتابی بود علاقه پیدا کردم. پرتاب را از طریق اینترنت دیدیم و اخبارش را هم دنبال میکردم. برنامههای نجومی و فضایی را میدیدم و این علاقه را هم در کنار رباتیک ادامه دادم.
چطور با عظام آشنا شدید و همکاری را شروع کردید؟
از قبل مجموعهی عظام را میشناختم و میدانستم یکی از تولیدکنندههای بزرگ تجهیزات و قطعات خودرویی است. آشناییام با این مجموعه به خاطر این بود که بعضا پروژههای خودرویی داشتیم و با خودروسازها در ارتباط بودم. چه من و چه پدرم، عظام را به عنوان یک برند معتبر در این زمینه میشناختیم. اما قصهی همکاریام با عظام از این قرار است که من مدت زمان زیادی هم کار ژورنالیستی علمی کردم. در مجلههای دانشمند و دانستنیها. و بعد هم در قالب کارشناس فناوری و کارشناس مجری در برنامهی چرخ شبکهی چهار فعالیت داشتم. دوستان و ارتباطات خوبی در همین حوزهی رسانه در آنجا داشتیم و از طریق آنها به عظام معرفی شدم.
شما قبلا سابقهی تدریس داشتید؟
آموزش هم به صورت شخصی هم در موسسات آزاد داشتم. چه برای دانش آموزان چه برای دانشجوها. الان بیشتر تمرکزم روی دانشجویان است. ولی خب در موسسات مختلف برای دانشآموزان هم تدریس کردهام. در رادیو عظام هم بحث دورهی آموزشی پیش آمد و به سبب سابقهای که در زمینهی آموزشی داشتم از من دعوت شد. بعد چندین نسخه طرح درسی داده شد و موافقت شد و نهایتا کلاس برگزار کردیم.
از تجربهی تدریس و کار با نوجوانها برایمان بگویید. چقدر بچهها همراه بودند و خودتان چه حسی داشتید؟
ترم اول ما یک کلاس بازیسازی به کمک اسکرچ داشتیم که در حقیقت مهارتهای برنامهنویسی را به بهانهی ساخت یک بازی به بچهها یاد میداد. البته من تلاش کردم که همزمان بچهها را با اصول و فیزیک بازیسازی آشنا کنم. صرفا فقط برنامهنویسی نبود. یک کلاس هم برای بچههای طراحی وب گذاشتیم که مخاطبین بزرگتر، عمدتا دبیرستانی دورهی اول به بالا که به حوزهی وب علاقه دارند بتوانند سایت خودشان را طراحی کنند و بسازند. تجربهی خوبی بود. مخصوصا کلاس بازیسازی. بچهها با وجود سن کمشان (تقریبا از هشت سال تا دوازده سیزده سال) خیلی فعال بودند. اکثرشان نهایت تلاش خودشان را کرده بودند که سر کلاس حضور داشته باشند. پروژه و تکالیفی که به آنها سپرده شده بود را انجام میدادند. پروژههایشان در قالب ساخت یک بازی بود. برای این که برای آینده آماده شوند، مهارت سخنرانی و ارائه پیدا کنند. در واقع آخرین جلسه همه بچههای کلاس باید پروژهشان را پرزنت میکردند و برای بقیهی دوستان به نمایش میگذاشتند. در این بین بعضا استعدادهای جالبی هم پیدا شد که مشخص بود میتوانند سخنور خوبی باشند. بعضیها بیشتر روی جنبهی فنی تمرکز میکردند و بعضیها جنبهی علمی کار برایشان مهم بود. تجربهی خوبی بود و فکر کنم برای خودشان هم فرصت خوبی شد. بتوانند با خیال راحت بدون ضوابط و مقررات دست و پا گیر مدرسه در قالب یک جمع دورهمی خوب با هم سن و سالهایشان کار کنند. هر کس این حق را داشت که به دوست خودش امتیاز بدهد. حتی همان جا هم از دوستش انتقاد کند یا سوال بپرسد و نکات مثبت و منفی کارش را بگوید. فکر کنم کمتر فرصتی تا حالا پیش آمده باشد که بچهها در این سن و سال بتوانند این کار را انجام بدهند.
دورهی طراحی وب هم برای بچههای بزرگتر بود. هدف بر این بود که بچهها بتوانند از همان اول کار یک آشنایی با اینترنت را داشته باشند. و مفهوم اینکه اینترنت چی هست و مقدمات در مورد علم کامپیوتر و تاریخچهی کامپیوتر گفته شد. راجع به اینترنت صحبت شد و بعدش رفتیم سراغ این که وب چیست و چطور باید یک وبسایت ساخت. بعد بچهها با انواع سیستمهای مدیریت محتوا آشنا شدند که چه سیستمهای مدیریت محتوایی هست. بعد با وردپرس آشنا شدند و رفتیم سراغ راهاندازیاش. از آنجایی که انتظاری نیست که بچهها هزینهای برای سایت بدهند، در قالب یک نرمافزار ویژه یک سایت مجازی ساختیم تا با خیال راحت تمرین کنند. به اصطلاح با جزئیات وردپرس آشنا شدند. یک قالب را اضافه کردند و با هم نشستیم این را ادیت کردیم و با انواع محتوا آشنا شدند. تکنیکهای اولیهی سئو و بهینهسازی محتوا را یاد گرفتند. و در نهایت پروژهی نهاییشان این بود که هرکس بسته به ایدهی خودش از یک سایتی الهام بگیرد و سعی کند آن را حتیالامکان پیاده کند. چه از نظر محتوایی چه از نظر گرافیکی و چه از نظر امکاناتی. باز هم نتیجه جالب بود. دانشآموزانی بودند که آمدند کارشان را ارائه کردند. هرکس نوع منظر و نوع نگاهش متفاوت بود. یکی تمرکزش روی وبسایتی بود که مربوط به یک برند بود و یکی دیگر بیشتر به محتوا پرداخته بود.
کلاس بچههای عظام با بقیهی کلاسها چه فرقی داشت؟
من تجربهی تدریس زیاد داشتم. چه دانشآموزی و چه دانشجویی. کار با بچههای عظام لذتبخش بود، از این نظر که بچههای خیلی همراهی داشت. مخصوصا در دورهی بازیسازی بچهها خیلی پیگیر کار بودند و سعی میکردند که همراه باشند و ایدههای جالبی داشتند. چند تا از بچهها بودند که از قبل سابقه و تجربهی خوبی داشتند. چندتای دیگر هم بودند که بار اولشان بود و به همدیگر کمک میکردند، به خود من هم کمک میکردند. از بچههایی که مبحثی را از قبل کار کرده بودند، کمک میگرفتم که تدریسیار شوند و موضوعی را تکمیل بکنند یا احیانا با ادبیات خودشان بگویند که بهتر متوجه شوند.